مدح و وفات حضرت ام البنین سلاماللهعلیها
تا در حـریم امن ولا پـا گـذاشـتـهست پا جای پای حضرت زهرا گذاشتهست رنگ خدا بگیرد از او نور هر سحر چـادر نـمـاز فـاطـمه را سر کـند اگر عـطـری شـبـیه یـاس پـراکنده میکند مانند فـاطـمـه به عـلـی خـنـده میکند ما که بیـانـمـان به مـقـامـش نمیرسد حـتی گـمانـمان به مـقـامـش نمیرسد تنها شنـیـدهایم که او هـمسر علیست یا بهتر اینکه فـاطـمۀ دیگر عـلیست آن لحظههای سمت خـدا پَـر کشیدنش از بچـههای فـاطـمه، مـادر شنـیـدنش از لحظههای خاطرهانگیز خلقت است زیباترین تصور عشق از محبت است مـاه عـلـی به نافـلههـای شب است او سنگ صبـور درد دل زینب است او از بس که نام فاطمه نزدش مقام داشت خـیلی زیاد پیش حسن احـترام داشت آمد کـنـیز حضرت حبـلالـمتـین شود زهـرا اراده کرد که اُمّ الـبـنـیـن شـود از آسمان کرامت دستـش فراتر است گـنـجـیـنـۀ مـنـورۀ چـار گـوهـر است یاقوت و درّ و گـوهر و الـماسآفرین صد آفـرین به حضرت عـبّاسآفـرین عباس آفـرید، چه شـیـری عجـب یلی آئــیــنــۀ ابـهــت مـــردانـــۀ عـــلـــی آنکه تـوجـه هـمه را جـلـب مـیکـنـد با یک نگـاه معـجـزه در قـلب میکند آن مـاورای حـد تـصـور شـهـامـتـش آن که شکسته پشت حسین از شهادتش |